هادیان سیاسی

هادیان سیاسی

هادیان سیاسی

هادیان سیاسی

آخرین نظرات
  • ۳ خرداد ۹۴، ۱۸:۳۸ - قاسم صفایی نژاد
    مبارک

۵۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

سه شنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۰۰ ق.ظ

حرف اخر

فتنه پایان یافته ........اما زنده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۰۰
علی علوی

چکیده

       یکی از آفات و آسیبهای جدی، تحریف اندیشه ها و مکتب فکری شخصیت هایی است که مبانی و ارزش های جامعه مبتنی بر اندیشه های آنهاست. تحریف اندیشه‌ها و اصول مکتب امام خمینی(ره) مرحله جدیدی از پروژه‌ی امام‌زدایی است که با هدف تغییر نظام ارزش‌ها و آرمان‌های انقلاب اسلامی از سوی دلبستگان لیبرالیسم و عدول کردگان از اندیشه‌های امام راحل، آغاز شده است و در نهایت می‌خواهد استحاله‌ جامعه اسلامی و نظام جمهوری اسلامی را رقم بزند.در این نوشتار، علل و انگیزه های تحریف امام و پیامدهای احتمالی آن مورد بررسی اجمالی قرار می‌گیرد.

کلید واژه ها:مکتب امام خمینی(ره)، تحریف، انگیزه ها، پیامدها

 

مقدمه

      رهبر فرزانه انقلاب در 14 خرداد امسال در تبیین اهمیت " تحریف شخصیت امام " تاکید کردند: «امام بزرگوار  بر خلاف برخی که سعی می کنند او  را در زمان خودش محصور کنند مظهر حرکت عظیم و تاریخ ساز ملت ایران است و طبعا تحریف شخصیت او ، زیانهای فراوانی را در  استمرار این حرکت ایجاد میکند بنابراین باید در این زمینه ، کاملا هوشیار بود» . ایشان، مکتب "فکر ی، سیاسی و اجتماعی" امام خمینی را "نقشه راه ملت ایران" برای دستیابی به اهداف بزرگی همچون عدالت و پیشرفت و اقتدار  برشمردند و فرمودند : « بدون شناخت "صحیح و تحریف نشده امام" امکان تداوم این نقشه راه وجود نخواهد داشت . تحریف شخصیت امام ، تحریف راه امام و  تلاش برای منحرف کردن صراط مستقیم ملت ایران است و  اگر  راه امام (ره) گم یا فراموش و یا خدائی نکرده عمدا به کنار گذاشته شود ، ملت ایران سیلی خواهد خورد.»

        در چندین سال گذشته، پس از روشنگری و آگاهی‌بخشی خواص وفادار به گفتمان انقلاب اسلامی، پیرامون پروژه‌ی امام‌زدایی و سناریوی تغییر و استحاله، واکنش جامعه به جریان تجدیدنظرطلب، بسیار هوشمندانه، به‌موقع و تحسین‌برانگیز بوده است. بر این اساس منحرفین از اندیشه‌های نورانی روح خدا، شیوه‌ی دیگری را برای مرحله‌ی جدید امام‌زدایی در دستور کار قرار داده‌اند. جریان پیچیده نفاق جدید، به‌جای ایجاد تردید، تشکیک، نفی و انکار اندیشه‌های امام بزرگوار و همچنین ستیزه‌جویی با راه امام عظیم‌الشأن راحل، به تحریف مکتب امام خمینی و ارائه قرائت‌های انحرافی از اصول آن روی آورده‌اند تا از این طریق با کم‌رنگ ساختن حضور معنوی و فکری حضرت امام، نظام ارزش‌ها و آرمان‌های انقلاب اسلامی را تضعیف نمایند.

         از این رهگذر، تجدیدنظرطلبان به حاشیه راندن گفتمان انقلاب اسلامی در جامعه و بسترسازی برای تغییر و استحاله‌ جمهوری اسلامی را به انتظار نشسته‌اند. نظام سلطه و دشمنان انقلاب اسلامی با متحمل شدن شکست‌های پی‌درپی در مقابل جمهوری اسلامی ایران، به‌ویژه در فتنه 88، یک‌بار دیگر سناریوی پیچیده و بسیار خطرناکی را طراحی نموده‌اند. طراحان و کارگزاران این سناریو، با بهره‌گیری از عوامل نفوذی، تجدیدنظرطلبان و منحرفین از مکتب امام خمینی، تغییر و استحاله‌ی جامعه و نظام از ساخت و هویت خود، مدنظر قرار داده‌اند.

         در این رابطه رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با کارگزاران نظام (30/4/92) با خطرناک دانستن تفسیر غلط از دیدگاه‌های امام می‌فرمایند: «جهت‌گیری‌های صحیح انقلاب و کشور بر اساس قرائت معتبر امام، در همه زمینه‌ها مشخص است و نیازی به بررسی مجدد جهت‌گیری‌ها نیست...قرائت امام که در سخنان، نوشته‌ها و آثار ایشان، از جمله در وصیت‌نامه‌ آن بزرگوار، کاملاً بین و آشکار است، به‌عنوان حجت و شاخص موردقبول نخبگان، زبدگان، مسئولان و آحاد ملت است. البته گاه تفسیر غلطی از دیدگاه‌های امام ارائه می‌شود که کار بد و خطرناکی است.»

مفهوم تحریف

         تحریف یعنی منحرف کردن چیزی از مسیر و وضع اصلی خود. به عبارت دیگر، تحریف نوعی تغییر و تبدیل است، ولی تحریف مشتمل بر چیزی است که کلمه ی تغییر و تبدیل نیست. اگر کاری کنند که جمله ای، نامه ای و عبارتی، آن مقصودی راکه باید بفهماند، نفهماند و مقصود دیگری را بفهماند، می گویند این عبارت را تحریف کرده اند. تحریف یک شخصیت یا حادثه تاریخی و یا یک مکتب فکری نیز این است که علل و انگیزه های آن را به گونه ای غیر از آنچه که بوده است بگوییم، یا هدف و منظور آن را به گونه ای غیر از آنچه که بوده است تفسیر کنیم.

انواع تحریف

         استاد شهید مطهری می فرماید: تحریف انواعی دارد که مهم ترین آنها عبارت است از : « تحریف لفظی» و «تحریف معنوی». تحریف لفظی این است که ظاهر مطلبی را عوض کنند، مثلا از یک گفتار عبارتی حذف شود یا به آن عبارتی اضافه شود، و یا جمله ها را چنان پس و پیش کنند که معنی آن فرق کند، یعنی در ظاهر و در لفظ گفتار تصرف کنند. تحریف معنوی یعنی تفسیر سخنی برخلاف معانی ظاهرش و در نظر گرفتن معنایی دیگر برای آن بدون هیچ دلیل و قرینه ای. گویا هر سخن طبق قانون وضع الفاظ مجرایی طبیعی و عادی دارد که به معنا و مضمون خود دلالت می کند، اما تحریف کننده، آن را از مجرای طبیعی و معنای اصلی منحرف می کند و به کناری می برد.

         از دیدگاه شهید مطهری تحریف معنوی یعنی «منحرف کردن روح و معنی یک جمله یا یک حادثه». بنابراین در این گونه تحریف، عبارات و الفاظ تغییری نمی یابد، لکن بر خلاف معنای اصلی و مقصود گوینده، توجیه می شود. تحریف معنوی بسیار خطرناک تر از تحریف لفظی است یعنی اثر سوء تحریفات معنوی از تحریفات لفظی بیشتر است. برای نمونه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم درباره ی عمار یاسر فرمود: «یا عَمارُ تَقْتُلُکَ الفِئَةُ الباغِیَةُ وَ أنْتَ إِذْ ذاکَ معَ الحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَک.  ای عمار! جمعی یاغی و سرکش از دین و ستمکار، تو را می کشند و تو آن روز با حقی و حق با تو است». از این رو، بعد از شهادت عمار در جنگ صفین، در لشکر معاویه تزلزل و تردید حاصل شد. معاویه که همیشه با حیله و نیرنگ کار خود را پیش می برد، این بار با تحریف معنوی و تفسیر ناروای عمرو بن عاص، جان تازه ای به لشکر بخشید. او گفت: عمار را ما نکشتیم، عمار را علی کشت که او را به این میدان آورد و موجبات کشته شدنش را فراهم کرد.

خطر تحریف

        خطر تحریف فوق العاده زیاد است. یک کتاب که تحریف می شود(چه تحریف لفظی، چه تحریف معنوی) اگر کتاب هدایت باشد تبدیل به کتاب ضلالت می شوداگر کتاب سعادت باشد تبدیل به کتاب شقاوت می شود. اگر کتابی باشد که انسان را رو به بالا می برد، در اثر تحریف رو به پائین می آورد. اساسا آن حقیقت را به کلی عوض می کند. نه تنها بدون خاصیت می کند، بلکه اثر معکوس می بخشد، هر چیزی آفتی متناسب با خودش دارد.استاد شهید مطهری این حرکت زشت را این گونه ترسیم کرده است: «تحریف از پشت خنجر زدن است. ضربت غیرمستقیم است که از ضربت مستقیم خطرناکتر است».

انگیزه های تحریف شخصیت و مکتب امام خمینی

        هر رفتار انسانی و اجتماعی مبتنی بر انگیزه ها و علل ایجادی خاصی است. از این رو در جستجوی انگیزه های تحریف شخصیت و مکتب امام خمینی در این جا به بخشی از آن ها اشاره می شود:

  1. ایجاد ادراک اشتباه (اشتباه محاسباتی) برای مسئولان و مردم از ارکان اصلی شخصیت امام خمینی
  2. ایجاد غفلت نسبت به آرمان ها و ارکان اصلی شخصیت و مکتب فکری امام خمینی به عنوان مبنای اقتدار و ساخت درونی جمهوری اسلامی ایران
  3. اجتماعی نمودن تغییر آرمان ها  و ارزش ها با عرفی‌سازی اصول مکتب امام خمینی
  4. حساسیت‌زدایی از خواص و آحاد مردم از طریق تحریف مکتب امام و اصول آن (ارائه‌ی قرائت‌ها و تفاسیر غلط و انحرافی از راه و اندیشه‌ی امام) برای زمینه‌سازی سناریوی تغییر و استحاله
  5. فریبکاری و گمراه سازی افکار عمومی تا بدین وسیله، افکار و رفتار غلط خود را به آرمان ها و اصول اندیشه امام خمینی نسبت دهند
  6. بازسازی اعتماد ازدست رفته خود نزد مردم  بدین صورت که خیانت ها و بی وفایی به اصول حقیقی امام را بی اشکال جلوه دهند تا رفتار ناشایست خود را توجیه و سلب اعتماد دیگران را بازسازی نمایند
  7. به هم ریختن انسجام ملی و دوقطبی‌سازی حاکمیت و جامعه با ایجاد موج تغییرطلبی و بهره‌گیری از فرآیندهای انتخابات آتی
  8. رویارویی بخشی از جامعه با اصول واقعی مکتب امام خمینی از طریق هدایت و موج‌آفرینی تجدیدنظرطلبان و فتنه‌گران
  9. رسیدن و دست یابی به اهداف دنیوی به این معنا که وقتی مطالبی را به امام نسبت دهند، دینداران به آسانی آن را پذیرفته و بدان عمل می کنند و واکنش منفی از خود نشان نمی دهند

 

 پیامدهای تحریف شخصیت و مکتب امام خمینی

        تحریف شخصیت و مکتب امام خمینی به طور طبیعی، ضرر و زیانهایی را به همراه دارد که به برخی از آنها به اجمال اشاره می کنیم:

  1. راه یافتن ابهام و نارسایی و دشواری در فهم مبانی و اصول اساسی مکتب امام خمینی برای جامعه بویژه نسل جوان
  2. تعارض و اختلاف و اعمال سلیقه در بیان مبانی و اصول اساسی مکتب امام خمینی
  3. اضطراب و تشویش افکارعمومی برای درک مبانی و اصول واقعی مکتب امام خمینی
  4. نفی هویت و ساخت حقیقی نظام و جامعه دینی با ارائه الگوی غلط و نادرست از مکتب وشخصیت امام خمینی
  5. زمینه سازی برای تغییر و استحاله مبانی و آرمان های نظام مقدس جمهوری اسلامی با تغییر مفاهیم و آموزه های مکتب امام خمینی
  6. رجعت تدریجی جامعه بر مدار نظام سلطه با به فراموشی سپرده شدن مبانی و اصول واقعی مکتب امام خمینی
  7. تبدیل‌شدن مکتب امام خمینی و اصول آن به‌ عنوان عامل توجیه در سازشکاری و پذیرش سلطه بیگانگان و استکبار
  8. تضعیف و امحای تاثیر مکتب امام خمینی بر تحولات منطقه‌ای و تحکیم عمق نفوذ انقلاب اسلامی درجهان

نتیجه گیری

        خطر تحریف شخصیت و مکتب امام خمینی برای انقلاب اسلامی ، بسیار جدی است ، چرا که به تعبیر استاد شهید مطهری «تحریف از پشت خنجر زدن است. ضربت غیرمستقیم است که از ضربت مستقیم خطرناکتر است». بدخواهان انقلاب اسلامی، تحریف شخصیت و مکتب امام خمینی را به طور جدی در دستور کار خود قرار داده اند و طی سالهای گذشته به ارائه قرائت‌های انحرافی از اصول مکتب امام روی آورده‌اند تا با کم‌رنگ ساختن حضور معنوی و فکری حضرت امام، نظام ارزش‌ها و آرمان‌های انقلاب اسلامی را تضعیف نمایند.

بنابراین دور شدن از مکتب ناب امام خمینی (ره) نسبت مستقیم با تغییر نظام ارزش‌ها و آرمان‌های انقلاب اسلامی و استحاله‌ی جامعه و نظام دارد. در این رابطه انگیزه ها و پیامدهای متعددی وجود دارد که بعضی از آنها در این مجال مختصر مورد اشاره قرار گرفت

منابع:

  • مرتضی مطهری- حماسه حسینی ، ج اول، (تهران: انتشارات صدرا ، 1368)
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۴۸
علی علوی

اقتصاد مقاومتی، محکم‌سازی پایه‌های اقتصاد در شرایط تحریم و غیر تحریم است و یکی از شاخص‌های مهم در اقتصاد مقاومتی، شاخص عدالت اقتصادی و عدالت اجتماعی در جامعه است. پنجمین ویژگی از ویژگی‌های اقتصاد مقاومتی این است که این اقتصاد، عدالت‌محور است؛ یعنی تنها به شاخص‌های اقتصاد سرمایه‌داری ‌ـ‌(مثل) رشد ملی و تولید ناخالص ملی‌ـ‌ اکتفا نمی‌کند؛ بحث این‌ها نیست که بگوییم رشد ملی این‌قدر زیاد شد، یا تولید ناخالص ملی این‌قدر زیاد شد که در شاخص‌های جهانی و در اقتصاد سرمایه‌داری مشاهده می‌کنید. در‌حالی‌که تولید ناخالص ملی یک کشوری خیلی هم بالا می‌رود، اما کسانی هم در آن کشور از گرسنگی می‌میرند! این را ما قبول نداریم. بنابراین شاخص عدالت (عدالت اقتصادی و عدالت اجتماعی در جامعه) یکی از شاخص‌های مهم در اقتصاد مقاومتی است، اما معنای آن این نیست که به شاخص‌های علمی موجود دنیا هم بی‌اعتنایی بشود؛ نخیر، به آن شاخص‌ها هم توجه می‌شود، اما بر محور «عدالت» هم کار می‌شود. عدالت در این بیان و در این برنامه به معنای تقسیم فقر نیست، بلکه به معنای تولید ثروت و ثروت ملی را افزایش دادن است. (از بیانات رهبر در حرم مطهر رضوی، در اول فروردین سال 1393)

 

حال با مقدمه‌ای که در بالا ذکر شد، به بررسی دیدگاه‌های مکتب اقتصادی اسلام، سرمایه‌داری و سوسیالیسم در مورد فقر، رشد اقتصادی، افزایش ثروت، توزیع منابع و درآمد و ارتباط این متغیرهای اقتصادی با عدالت اجتماعی و اقتصادی می‌پردازیم.

 

از دیدگاه اسلام، کاهش فقر و توزیع مناسب و عادلانه‌ی درآمد یکی از مصادیق عدالت اجتماعی است. فقیر به کسی گفته می‌شود که وضعیت زندگی‌اش با زندگی متعارف و متداول جامعه فاصله داشته باشد؛ یعنی کسی که حد کفایت نه کفاف، برایش فراهم نیست. تاریخ در برهه‌هایی شاهد رشد اقتصادی در جهان بوده است، ولی فقر اقتصادی همچنان به‌عنوان یک واقعیت انکارناپذیر در زندگی بشر وجود دارد. وقتی که اقتصاد جهانی، به‌ویژه در طول دهه‌ی 1990، نرخ رشد بالایی را تجربه کرد؛ این پرسش مطرح شد که آیا رشد اقتصادی راهی مؤثر برای کاهش فقر در کشورهای در حال توسعه به‌شمار می‌رود؟ در این زمینه، دو دیدگاه وجود دارد؛ دیدگاه اول بر این عقیده است که باید از سیاست‌های اقتصادی متمایل به رشد حمایت کرد تا فرصت‌های لازم برای افزایش درآمد فقرا به‌وجود آید. گروه دیگری عقیده داشتند که رشد اقتصادی، به افزایش نابرابری درآمد و دارایی منجر می‌شود و افزایش نابرابری درآمد موجب کاهش فقر نمی‌گردد. همچنین یکی از موارد مورد اتفاق هر سه مکتب اقتصادی اسلام، سرمایه‌داری و مارکسیسم، تأکید بر رشد اقتصادی به‌عنوان هدف است. با این تفاوت، که در اسلام افزایش ثروت، هدف متوسط جامعه است، ولی مکتب‌های مادی آن را هدف نهایی می‌دانند. هدف نهایی اسلام ایفای وظیفه‌ی جانشینی خدا و پرورش فضائل انسانی است. افزایش ثروت ابزار و وسیله‌ای است که در خدمت رفع نیازهای انسان در جریان تکامل و تعالی قرار می‌گیرد.

 

 

در نظام سرمایه‌داری، رشد تولید هدف و غایت اساسی فعالیت‌های اقتصادی است و بدون در نظر گرفتن توزیع آن انجام می‌گیرد. طرفداران این مکتب معتقدند که افزایش تولید ناخالص ملی موجب ریشه‌کن شدن فقر، ایجاد رفاه عمومی، افزایش فعالیت‌های اقتصادی و صنعتی و بالا بردن رفاه و آسایش عمومی می‌گردد. از این جهت، آن‌ها رقابت در تولید و راه‌های افزایش ثروت را صحیح می‌دانند، هرچند در اثر آن مؤسسات تولیدی کوچک ورشکست شوند و از بین بروند. بررسی ادبیات موجود در حوزه‌ی اقتصاد اسلامی و ارزیابی دیدگاه اندیشمندان مسلمان نیز نشان می‌دهد که در این دیدگاه غالباً دستیابی به عدالت و کاهش نابرابری-های اقتصادی و اجتماعی به‌عنوان هدفی والا برای فعالیت‌های انسان معرفی شده و از آن به‌عنوان عاملی در جهت رشد و توسعه‌ی جوامع بشری نام برده شده است. به همین دلیل، اقتصاددانان مسلمان هدف قرار دادن رشد اقتصادی را به هر قیمت، محکوم کرده و آن را به بیراهه رفتن می‌دانند. در واقع، کسانی که بحث درباره‌ی پدیده‌های رشد و توزیع را طرح کرده‌اند، خط بطلانی بر رشد منهای کاهش نابرابری کشیده و رشد را در چارچوب عدالت تبیین کرده‌اند.

 

 

شهید صدر گسترش ثروت را یکی از اجزای عدالت اقتصادی که شامل عدالت توزیعی می‌شود، می‌داند. البته افزایش به معنای ثروت‌اندوزی در نظام سرمایه‌داری نیست که محکوم است، زیرا هدف جامعه باید افزایش فضائل انسانی باشد. تکاثر یا انباشتن ثروت در دست افراد خاص نوعی بی‌عدالتی و استثمار است که مشکلات اقتصادی‌اجتماعی خاصی را به دنبال خواهد داشت. اسلام معتقد است ثروت باید طوری در جامعه توزیع شود که عامل تلاش و فعالیت هر کس به او بازگردد. تکاثر مال موجب پیدا شدن تقاضای کاذب و انحراف تخصیص منابع اقتصادی می‌گردد و به مصالح جامعه زیان می‌رساند و مانع رسیدن جامعه به عدالت اقتصادی می‌گردد.

 

انسان‌ها در بهره‌برداری همراه با امانت از منابع ثروت، خلیفه‌ی خدا هستند. خداوند در آیاتی از قرآن کریم به این مطلب تصریح می‌کند که: «و از آنچه شما را جانشین و نماینده (خود) در آن قرار داد، انفاق کنید.» (حدید، آیه‌ِی 7) «و چیزی از مال خدا را که به شما داده شده است به آنان بدهید.» (نور، آیه‌ی 33) بدین ترتیب، مسئولیت جامعه و تعهد جانشینان خداوند در زمین به‌عنوان یک کل در سطح کلان دو چیز است: 1) عدالت در توزیع ثروت؛ یعنی در ثروتی که امانت الهی است، تعرضی صورت نگیرد که با خلافت عمومی جامعه و حقوقش متعارض باشد. این مسئولیت جامعه را امروزه عدالت توزیعی یا عدالت اجتماعی یا برابری گویند. 2) عدالت در حفظ و گسترش ثروت؛ بدین ترتیب که تمام تلاش و استعداد جامعه باید در بهره‌برداری از طبیعت و آباد کردن زمین و توسعه‌ی نعمت‌ها صرف شود. این مسئولیت جامعه در ادبیات اقتصادی، کارایی اقتصادی یا عدالت تخصیصی در سطح کلان نامیده می‌شود. نتیجه‌ی این تلاش اقتصاد کلان، رشد اقتصادی و افزایش درآمد سرانه خواهد بود.

 

در نتیجه، عدالت اقتصادی به معنای فرآیند تصمیم‌گیری مبتنی بر حقوق طبیعی و فطری، قانون الهی، برابری، برادری، عقلانیت و مصلحت است که در زمینه‌ی تولید به «عدالت در حفظ و گسترش ثروت» یعنی رشد اقتصادی پایدار و در زمینه‌ی توزیع به «عدالت در توزیع ثروت» و در زمینه‌ِی مصرف یا رفاه اقتصادی یا تقلیل کمبود کالاها و خدمات به «آموزه‌ی کفایت» می‌رسد.

 

اسلام برخلاف مکتب‌های سرمایه‌داری و سوسیالیسم که به ترتیب، اول به رشد و بعد به توزیع گرایش دارند، اول به توزیع، بعد رشد، بعد توزیع گرایش دارد؛ یعنی قبل از هر چیز به توزیع برابر فرصت‌ها و امکانات عمومی و منابع طبیعی ثروت و عدم تبعیض در این موارد معتقد است و مبانی دستیابی به این ثروت‌ها نیز در ابتدا کار و تلاش فرد است. بعد از این نوع توزیع، که منجر به مشارکت همه در ثروت‌سازی می‌شود، مسئله‌ی رشد و توزیع کارکردی متناسب با بازار مطرح می‌شود. بعد از این مرحله، توزیع مجدد یا بازتوزیع مشکل فقر و نابرابری را کاهش داده است یا از بین می‌برد. در همه‌ی این موارد، نقش دولت برای احقاق حق و حاکمیت اصول اجتماعی و هماهنگی بین امور اقتصادی، بسیار مهم و کلیدی است.

 

دیدگاه مکتب اقتصادی اسلام نسبت به توزیع برخلاف سرمایه‌داری و مارکسیسم است. اولاً اسلام مخالف سرمایه‌داری است، زیرا در دو سطح از توزیع یعنی «برابری فرصت‌ها» و «برابری نهایی» توزیع را از تولید جدا می‌داند، هرچند که در سطح «برابری کارکردی» توزیع از تولید منفک نیست. ثانیاً مکتب اقتصادی اسلام مخالف مارکسیسم است، زیرا به ارتباط و تلازم تام بین شکل تولید و نظام توزیع اعتقاد ندارد، بلکه به قواعد و قوانین عمومی و ثابت در توزیع برای تمامی زمان‌ها و اعصار معتقد است.

 

این قواعد ثابت از یک سو، مالکیت منابع را برای همه فراهم می‌کنند و از سوی دیگر، بازارها را به نحوی سازمان‌دهی می‌کنند که نابرابری‌های ناشی از سازوکار بازار به حداقل برسد. تضاد کار و سرمایه در چنین فضایی به همکاری تبدیل می‌گردد و انسان و تلاشش ارزشمند می‌شود.

 

نقش دولت در حاکمیت عدالت در جامعه: بسترسازی برای تحقق این قواعد از طریق دولتی سالم، عادل و متعهد امکان‌پذیر خواهد شد. از این جهت، دولت‌سازی نقش مهمی در کاهش مداوم نابرابری دارد. دولت اسلامی برای تحقق یک بازار عادلانه و اسلامی می‌بایست به تنظیم تمامی بازارهای کار، کالا، سرمایه، پول و ارز بر اساس عقود مورد تأیید اسلام بپردازد. برای کاهش نابرابری، دولت اسلامی می‌بایست اقدام‌هایی در زمینه‌ی اخذ درآمدهای مالیاتی و غیر مالیاتی، واگذاری منابع طبیعی به مردم به‌ویژه طبقات فقیر و کارآفرینان خلاق، اعطای اعتبارات به فقرا و برخی اقدام‌های متداول بازتوزیعی را انجام دهد.

 

نقش بخش عاطفی نظام در حاکمیت عدالت در جامعه: بخش عاطفی نظام اقتصادی اسلام نیز به کمک دولت و بخش خصوصی می‌شتابد و ناکارآمدی آن‌ها را در تحقق کامل عدالت توزیعی از طریق ایجاد نهادهای وقف، قرض‌الحسنه، تعاون و مانند آن‌ها پوشش می‌دهد.

 

نقش فقرا در حاکمیت عدالت در جامعه: در نهایت برای تشکیل زنجیره‌ی کاهش مداوم نابرابری در یک جامعه‌ی اسلامی، خود فقرا می‌بایست ترجیحات رفتاری ویژه‌ای را دنبال کنند. ایمان و توکل، توجه به سرمایه‌ی اجتماعی خود، خطرپذیری و مهاجرت و نگاه به فرودست‌تر از خود، برخی از ویژگی‌های رفتاری هستند که به کاهش نابرابری کمک مؤثری می‌کنند و موجب برقراری عدالت اجتماعی و اقتصادی در جامعه می‌شوند.

 

در نتیجه، بدون عدالت و بدون نهادها و سیاست‌های موافق فقرا، حداکثر کردن رشد اقتصادی اثر معناداری بر نابرابری و فقر نخواهد داشت و می‌بایست با اقدام و سیاست‌های اقتصادی مناسب (توزیع منابع و امکانات، توزیع کارکردی و توزیع درآمد)، بسترهای لازم برای تحقق عدالت در اقتصاد مقاومتی فراهم شود که در این زمینه دولت نقش اساسی را بر عهده دارد.

 

منابع:

 

1.        احمد، خورشید؛ مطالعاتی در اقتصاد اسلامی.

2.        جهانیان، ناصر؛ اسلام و رشد عدالت‌محور.

3.        خاندوزی، سید احسان؛ مدینه‌ی عادله.

4.        رضوی، مهدی؛ طرح تحلیلی اقتصاد اسلامی.

5.        فراهانی فرد، سعید؛ نگاهی به فقر و فقرزدایی از دیدگاه اسلام.

6.        میسمی، حسین؛ فقر، نابرابری درآمدی و مؤلفه­های سرمایه‌ی انسانی از دیدگاه اسلام.

 

*امیر عظیمی؛ پژوهشگر اقتصاد/ انتهای متن/

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۴۳
علی علوی
دوشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۳۸ ب.ظ

هدف جاسوسی صهیونیست‌ها از گفت‌وگوها

انتشار خبر جاسوسی اینترنتی رژیم صهیونیستی از گفت‌وگوهای هسته‌ای ایران و گروه 1+5 از موضوعات جدید و مهمی است که به اخبار حاشیه‌ای این گفت‌وگوها اضافه شده است. شرکت روسی امنیت سایبری «کاسپرسکی» روز چهارشنبه اعلام کرد، سه هتل اروپایی که محل انجام مذاکرات هسته‌ای ایران و کشورهای عضو گروه 1+5 در سال 2014 بوده، هک شده است. این شرکت، هک را به ویروس «دوکو نسخه2» نسبت می‌دهد که از ابزارهای سازمان‌های جاسوسی رژیم صهیونیستی است. این درحالی است که «وال‌استریت ژورنال» در سوم فروردین ادعا کرده بود، رژیم صهیونیستی درحال جاسوسی از مذاکرات هسته‌ای است.

پس از انتشار این خبر که صهیونیست‌ها تلاش کردند، آن را رد کنند و نیز اظهارات برخی مقامات اتریش و سوئیس که هتل‌های محل مذاکرات در آنجا قرار دارد و تأیید تلویحی این جاسوسی، دیدگاه‌هایی درباره هدف از این جاسوسی رسانه‌ای شد که مهم‌ترین آن، این بود که صهیونیست‌ها قصد دارند با آگاهی از محتوای مذاکرات، آن را به بن‌بست بکشانند. این دیدگاه فارغ از میزان اعتبار واقعی‌اش، بیشتر نظر کسانی را جلب کرد و به ذائقه کسانی خوش نشست که مواضع ضدصهیونیستی دارند؛ اما با وجود اینکه این دیدگاه یکی از فرض‌های اصلی موضوع است، اما به‌سبب اهمیت مسئله نباید بدون توجه به فرض‌های دیگر کاملاً و تنها بر آن متمرکز شد؛ زیرا این اقدام می‌تواند تأمین‌کننده اهداف متعدد و تقریباً هم‌تراز باشد؛ از این‌رو، یکی از اهداف آن می‌تواند، سوق‌دادن شتاب‌زده ایران به‌سوی یک توافق بد باشد. منشأ این فرض که با اضافاتی می‌تواند تقویت شود، این است که صهیونیست‌ها با گمان اینکه ایران از به بن‌ست‌رسیدن مذاکرات بیمناک است، با آگاهی از تلاش صهیونیست‌ها برای به بن‌بست کشیدن مذاکرات، با فرار به جلو، شتاب‌زده امتیازات لازم را می‌دهد تا مذاکرات به بن‌بست نرسد. لحاظ‌کردن چنین فرضی در میان فرض‌هایی که برای هدف این جاسوسی متصور است، به تصمیم‌گیرندگان امکان شناخت همه‌جانبه و اتخاذ تصمیم درست را می‌دهد. ان‌شاءالله

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۳۸
علی علوی
دوشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۳۶ ب.ظ

ارتجاع روشنفکرى

واژه «روشنفکر» در زبان فارسی، معادل واژهIntellectuel  در زبان فرانسوی،aufklarer  در زبان آلمانی،intelligentsia  وenlightenment  در زبان انگلیسی و واژه‌های متنور، متنوّر‌العقل، مفکّر و مثقّف در زبان عربی است. در ادبیات فارسی واژه «روشنفکر» کلمه‌ای است مرکب از دو واژه «روشن» و «فکر» که ترکیبی وصفی به حساب می‌آید. در این ترکیب وصفی، واژه «روشن» به عنوان وصف، و واژه «فکر» به عنوان موصوف به کار رفته‌ است. در لغتنامه دهخدا و فرهنگ فارسی معین آمده است که روشنفکر، صفت مرکب و معنای (لغوی) آن عبارت است از: «کسی که دارای اندیشه روشن است».

واژه «روشنفکر» واژه‌ای وارداتی است که ریشه در زبان‌ و فرهنگ اروپایی دارد. معروف‌ترین معادل این واژه در زبان‌های اروپایی واژه «انتلکتوئل» است که بسیاری از محققان، ریشه اصلی روشنفکر را همین واژه فرانسوی دانسته‌اند. این واژه در زبان فرانسه برگرفته از واژه «انتلکت» به معنای قوة عقلی است [داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، 1378]. این واژه قرن‌ها با توجه به ریشه لاتینی‌اش، به معنای وصفی و به عنوان صفت و به معناهای «عقلی»، «عقلانی»، «فکری» و «اندیشمندانه» به کار می‌رفت، و در زبان‌های اروپایی برای بیان مواردی چون «کار فکری»، «تصمیم عقلانی» یا «نظریه‌ای اندیشمندانه» از آن استفاده می‌شد [بابک احمدی، کار روشنفکری، 1384].

مفهوم مدرن و امروزی روشنفکر محصول خردورزی اجتماعی اروپایی است که عنصر تجریدی و بخردانه سنت روشنگری و دگرگونی‌های فکری ناشی از انقلاب‌های بورژوایی را به شکل استعاری یا نمادین در یک فرد خاص و مشخص، یعنی یک موجود اجتماعی، نمایان می‌کرد [همان]. این خردورزی اجتماعی اروپایی به معنای خاصی از عقل اشاره دارد. به همین دلیل برخی معتقدند که اساساً واژه «انتلکت»، به معنای عقل در اصطلاح اهل دیانت و کلام و فلسفه (از افلاطون تا دکارت) نیست، بلکه مراد از عقل، نوعی خرد عملی مستقل بشر است که از هیچ جای دیگر مدد نمی‌گیرد و به استقلال، وضع نظامات و قوانین می‌کند. بر اساس این معنای جدید، روشنفکر (انتلکتوئل) به کسی اطلاق می‌شود که پیرو آموزه‌های علمی و عقلانی عصر روشنگری اروپاست و بر اساس این آموزه‌ها خواهان تغییر و تحول و گذار از سنت‌های گذشته است.

 

مفهوم اصطلاحی روشنفکر در ادبیات سیاسی ـ اجتماعی ایران

امروزه در ادبیات سیاسی ـ اجتماعی ایران واژه «روشنفکر» به معانی مختلفی استعمال می‌شود که به طور کلی  در دو معنای مثبت و منفی قابل تقسیم‌بندی است.

1- معنای مثبت

واژه روشنفکر عموماً به معنای مثبت و مطلوب به کار رفته است. این معنای مثبت نیز به اشکال مختلفی استعمال شده است که می‌توان آنها را به سه دسته عام،‌ خاص و اخص تقسیم‌ کرد:

1ـ1. معنای عام

در معنای عام، روشنفکر به کسی اطلاق می‌شود که دارای فکر و نگاه روشن و نو و آگاه به زمان است و متفکرانه، معقول و دور از تعصبات و احساساتِ غیر معقول، فکر و عمل می‌کند. در فرهنگ معاصر فارسی نیز روشنفکر به شخصِ «دارای بینشی آگاهانه، منطقی و دور از خرافه و تعصب» تعریف شده است. اولین معنای متبادر به ذهن از واژه «روشنفکر» همین معناست. به همین دلیل هم در تصور عمومِ افراد، «روشنفکر» معنایی مثبت و مطلوب دارد و روشنفکری یک نوع امتیاز و افتخار به حساب می‌آید.

2ـ1. معنای خاص

در معنای خاص، «روشنفکر» به کسی اطلاق می‌شود که دارای سطح فکری و هوشی نسبتاً بالاست و فعالیت فکری و علمی انجام می‌دهد. معادل انگلیسیegghead به معنای افراد باهوش و متفکر (حزب) یا کسانی که مغز خود را به کار می‌گیرند، به همین معنا می‌باشد [علی آقابخشی، فرهنگ علوم سیاسی، 1384]. تعریفی که ریمون آرون، جامعه‌شناس فرانسوی، راجع به روشنفکری دارد نیز بر اساس همین معناست. وی جامعه روشنفکر را به سه قسمت تقسیم کرده است:

الف) تولیدکنندگان اندیشه؛ مانند هنرمندان و متفکران مبتکر؛

ب) توزیع‌کنندگان اندیشه؛ مانند استادان دانشگاه و نویسندگان؛

ج) مصرف‌کنندگان؛ مانند دانشجویان.

وی خاستگاه گروه سوم را جهان سوم معرفی می‌کند. تعریفی که فرهنگ آکادمی فرانسه از روشنفکر ارائه داده است نیز منطبق بر همین معنای خاص است. در این فرهنگ آمده است:

روشنفکر کسی است که اندیشه، هوش و تفکر، ملاک جهت‌دهندة زندگی وی به حساب می‌آید. با این نگرش، روشنفکر در مقابل افرادی که به کار دستی اشتغال دارند، قرار می‌گیرد.

3ـ1. معنای اخص

به معنای اخص، کسانی روشنفکر هستند که دارای توان فکری و علمی در حد عالی هستند و خواهان نوگرایی، ایجاد تحول در جامعه، پیشرفت کشور و خدمت به ملت و فرهنگ خویش هستند و در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کنند.

 

2- معنای منفی

معنای منفی روشنفکر ناظر به روشنفکران غیر حقیقی است. مراد از این معنا کسانی هستند که مؤلفه‌های کلی روشنفکر به معنای اخص (توان فکری و علمی و خواهان پیشرفت و تحول) را دارند، ولی مدل و الگوی آنها برای پیشرفت و تحول و نوگرایی، تئوری و عملکرد اندیشمندان عصر روشنگری در اروپاست. معنای مدرن و امروزی روشنفکر و تعریف دایره‌المعارف فارسی که «روشنفکر» را «اصطلاحی برای طرز فکر و تمایل عقلایی، آزادمنشانه، اومانیستی و علمی رایج در اروپای قرن 18 میلادی» می‌داند، ناظر به همین معنا است [غلامحسین مصاحب، دایره‌المعارف فارسی،‌ تهران،‌1345].

تعریفی که کانت از روشنفکری و روشنگری ارائه می‌دهد نیز اشاره به همین معنا دارد. کانت در رساله خود پیرامون «روشنگری»، اصالت دادن به عقل و فهم فردی و جزئی بشر را جان و روح روشنگری می‌نامد. او این تکیه و اصالت بخشیدن به عقل‌جزئی بشر را در مقابل تفکر دینی (که بر مبنای اصالت وحی الهی و نیازمندی بشر به هدایت آسمانی استوار است) و بینش مذهبی مطرح می‌کند و قرار می‌دهد [امانوئل کانت، روشنگری چیست؟ ترجمه همایون فولادپور مندرج در ماهنامه کلک، ‌ش 22].

بر اساس همین معنا دکتر داوری اردکانی معتقد است، روشنفکر کسی است که با اصل جدایی سیاست از دیانت به مدد خردی که جای وحی را گرفته و در مقابل آن قرار دارد، طرح سیاست در می‌اندازد و یا اگر به ظاهر دین معتقد باشد، دین را در کنار علم و تمدن غرب می‌گذارد و به تصرف در آنها رضا نمی‌دهد. ایشان معتقد است روشنفکری طوایف مختلفی دارد، اما یک چیز در آرا و عقاید و بستگی این طوایف، ‌مشترک است و آن اینکه منشأ احکام و قواعد و دستورالعمل‌ها بشر است؛ و احکام دینی و آسمانی صرفاً از جهت تاریخی و اجتماعی اهمیت دارد و دیگر منشأ اثر نیست. پیداست که تمام طوایف روشنفکران ضدیت علنی با دین نمی‌کنند [همان].

جلال آل احمد در کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» در این باب می‌نویسد: «روشنفکری تعبیری است که من نمی‌دانم کی و کجا و چه کسی آن را به جای انتلکتوئل گذاشته و این البته ما‌به‌ازایی است غلط، ولی مصطلح شده است. پس بگوییم یک غلط مشهور» (ص 19).

 

تقسیم‌بندی روشنفکران

با توجه به مباحث گذشته، روشنفکر به دینی و سکولار تقسیم می‌شود. در این صورت بر اساس معنای حقیقی روشنفکر، باید گفت روشنفکران دینی را عالمان دینی و تحصیل‌کرده‌های دانشگاهی تشکیل می‌دهند که درد دین دارند و با معیار و مبنای دینی به پیشرفت و تحول و حل مسایل اجتماعی نگاه می‌کنند، اما اگر روشنفکر را به معنای پیروان عصر روشنگری در اروپا بدانیم، نمی‌توان آنها را روشنفکر دینی نامید؛ زیرا مبنای کار آنها بر اساس سکولاریسم شکل گرفته است. هر چند برخی با تعریف حداقلی از دین به گونه‌ای که با ماهیت سکولاریستی روشنفکری قرن هیجدهم تعارض پیدا نکند و یا با بحث از ایمان عصری، تحول معرفت دینی و امکان قبض و بسط شریعت و احیاگری دینی و بازفهمی و بازسازی دین به نفع مدرنیته، قائل به امکان روشنفکری دینی هستند که البته غایت حرکت آنها در عمل به همان روشفنکری سکولار و حتی الحاد می‌رسد. چنان که امروز اصل وحی و نبوت را به اشکال مختلف زیر سؤال برده‌اند.

 

ارتجاع روشنفکری

عبارت ارتجاع روشنفکری اشاره به روشنفکران غیر حقیقی و سکولار دارد که علی‌رغم تحولات شگرف فکری و سیاسی همچنان به دنبال ارتجاع (بازگشت و عقب‌گرد) به افکار پوسیده و در حال انحطاط جوامع غیر دینی هستند. بعد از انقلاب اسلامی جریان روشنفکری نوینی که با آرمان‌های انقلاب هم‌خوانی داشت، ایجاد شد، اما بعد از پایان دفاع مقدس جریان روشنفکری به عقب بازگشت و روشنفکران جدیدی با همان پایه‌های اعتقادی روشنفکری قبل از انقلاب و با اعتقاد به جدایی دین از سیاست، پلورالیسم، تمجید از غرب، وابستگی و تقلید کورکورانه از غرب و... به وجود آمد.

امام خامنه‌ای در مجموع روشنفکر را به معنای اخص یعنی کسانی که توان علمی و فکری بالایی دارند و خواهان تحول و پیشرفت جامعه هستند، می‌دانند، اما نکته مهمی که در بیان ایشان وجود دارد این است که روشنفکر حقیقی کسی است که این پیشرفت و تحول را از هر طریقی نمی‌پذیرد، بلکه آن نوع از برنامه برای تحول و پیشرفت را می‌پذیرد که مطابق منافع ملی و ساختار فکری، فرهنگی و ارزشی جامعه باشد. با این معیارها، روشنفکر اختصاص به تحصیلکرده‌های دانشگاهی یا محصلان فرنگ‌رفته و یا کسانی که صرفاً کار فکری می‌کنند و فعالیت بدنی ندارند، نمی‌شود. همچنین روشنفکر حقیقی شامل کسانی که به اسم ترقی و پیشرفت، دین و آموزه‌های آن را زیر پا گذاشتند و منابع و منافع ملی را در اختیار بیگانگان قرار دادند و جاسوس و دلال قراردادهای استعماری شدند، نمی‌شود. با توجه به همین معیارها، مقام معظم رهبری معتقدند چون روشنفکران اولیه تاریخ ما ـ یعنی کسانی که برای اولین‌بار به طور رسمی خود را منادیان روشنفکری در ایران نامیدند ـ از جهات مختلفی از معیارهای بالا فاصله داشته‌اند و دچار مشکلات متعددی بوده‌اند، جریان روشنفکری در ایران بیمار متولد شده است و بسیاری از خصوصیات بالا را نداشته است.

در ادامه به بخشی از بیانات روشنگرانه امام خامنه‌ای در خصوص مسأله روشنفکری اشاره می‌شود:

«... اما مسأله مورد نظر من در مقوله روشنفکری. این مسأله، مسأله‌ای است که اگر من بخواهم روی آن اسم بگذارم، مثلاً خواهم گفت: ارتجاع روشنفکران، یا ارتجاع روشنفکری. می‌دانید که مقوله روشنفکری، اساساً ضد ارتجاع است. روشنفکری مقوله‌ای است که رو به جلو دارد و به آینده نگاه می‌کند؛ یعنی همان مفهومی که در فارسی آن را از «انتلکتوئل» فرانسوی ترجمه کرده‌اند. البته کسانی که اهل فن این کار و اهل زبانند، می‌گویند این ترجمه، ترجمه درست و دقیقی نیست. حالا هرچه هست، معلوم است که مقصود چیست...این هویت پیشرو و آینده‌نگر، رو به مستقبل دارد و نمی‌تواند با رجعت و عقب‌گرد خو کند، اما من پدیده‌ای را مشاهده کردم و مشاهده می‌کنم که جز اسم گفته‌شده برای آن، عنوانی پیدا نمی‌کنم: ارتجاع روشنفکری، رجعت روشنفکری.

من بارها گفته‌ام که روشنفکری در ایران، بیمار متولد شد. مقوله روشنفکری، با خصوصیاتی که در عالمِ تحقق و واقعیت دارد که در آن، فکر علمی، نگاه به آینده، فرزانگی، هوشمندی، احساس درد در مسائل اجتماعی و به خصوص آنچه که مربوط به فرهنگ است، مستتر است در کشور ما بیمار و ناسالم و معیوب متولد شد. چرا؟ چون کسانی که روشنفکران اولِ تاریخ ما هستند، آدم‌هایی ناسالمند. اکنون من سه نفر از این شخصیت‌ها و پیشروان روشنفکری در ایران را اسم می‌آورم: میرزا ملکم‌خان ارمنی، میرزا فتحعلی آخوندزاده، حاج سیاح محلاتی. این کسانی که اولین نشانه‌ها و پیام‌های روشنفکریِ قرن نوزدهمی اروپا را وارد ایران کردند، به شدت نامطمئن بودند. مثلاً میرزا ملکم‌خان که داعیه روشنفکری داشت و می‌خواست علیه دستگاه استبداد ناصرالدین‌شاهی روشنگری کند، خود دلال معامله بسیار استعماری و زیانبار «رویتر» بود!

بعد از جنگ (دفاع مقدس) تلاش‌های جدی شروع شده برای اینکه روشنفکری ایران را به همان حالت بیماری قبل از انقلاب برگردانند ـ برگشت به عقب ـ یعنی باز قهر کردن با مذهب، قهر کردن با بنیان‌های بومی، رو کردن به غرب، دلبستگی و وابستگی بی‏قید و شرط به غرب‌، پذیرفتن هرچه که از غرب ـ از اروپا و از آمریکا ـ می‏آید، بزرگ شمردن هر آنچه که متعلق به بیگانه است و حقیر شمردن هر آنچه که مربوط به خودی است؛ که در باطن خود، تحقیر ملت ایران و تحقیر بنیان‌هایش را همراه دارد. من این را مشاهده می‏کنم. اینها چه کسانی هستند؟ کسانی هستند که «لم یؤمنوا بالله طرفة عین».

اینها هرگز، نه به اسلام و نه به ایران، ایمان نیاورده‏‌اند. آن چند سالی هم که این جریانات روشنفکری الهی، اسلامی، مذهبی، حقیقی، ایرانی، در ایران وجود داشت، اینها حاضر نشدند حتی سر بلند کنند! به گوشه‏ای رفتند، یا به خارج از کشور سفر کردند و معبود، قبله، معشوق خودشان را آنجا یافتند. سنت‌ها، تاریخ و فرهنگ این ملت، برایشان اهمیتی نداشت؛ طبعاً آینده این ملت هم برایشان اهمیتی ندارد. ممکن است حرف بزنند، ممکن است ادعا کنند، اما گذشته نشان نمی‏دهد که اینها صادقند. اینها به فکر مردم نیستند؛ به فکر خودشانند ... با همه قوا، باید وضع موجود را حفظ کرد. نباید اجازه دهند که افرادی که سال‌های متمادی در این کشور با ابزارهای روشنفکری و با ابزارهای فرهنگی، هیچ خدمتی به این مردم نتوانستند بکنند ... ـ همیشه عقب ماندند، همیشه در انزوا ماندند ـ اینها مجدداً به این کشور بیایند و سایه فکر و فرهنگ خودشان را حاکم کنند. این‏که می‏بینیم در بعضی از مطبوعات و مجلات و منشورات فرهنگی، چیزهایی نشان داده می‏شود، دنبال رجعت به گذشته‏اند؛ دنبال برگشتن به حالت بیماری روشنفکریند.

این مقوله روز است. این مقوله بسیار اساسی و مهمی است ... به هرحال، ارتجاعِ روشنفکری یعنی برگشتن به دوران بیماری روشنفکری؛ برگشتن به دوران بی‏غمی روشنفکران، برگشتن به دوران بی‏اعتنایی دستگاه روشنفکری و جریان روشنفکری به همه سنت‌های اصیل و بومی و تاریخ و فرهنگ این ملت. امروز هر کس این پرچم را بلند کند، مرتجع است، ولو اسمش روشنفکر و شاعر و نویسنده و محقق و منتقد باشد. اگر این پرچم را بلند کرد ـ پرچم بازگشت به روشنفکری دوران قبل از انقلاب، با همان خصوصیات و با جهت‌گیری ضد مذهبی و ضد سنتی ـ این مرتجع است؛ این اسمش ارتجاع روشنفکری است» [سخنرانی مقام معظم رهبری در جمع دانشجویان دانشگاه تهران، 22/2/1377

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۳۶
علی علوی

 دولت‌های ترکیه، عربستان و قطر به چند دلیل که برخی از آن‌ها هم‌راستا و موازی است و برخی دیگر متفاوت و خاص، از گروه‌های تروریستی نظیر داعش حمایت می‌کنند.

نخست اینکه ترکیه و عربستان خود را رقیب منطقه‌ای ایران می‌دانند و از اینکه ایران قدرت فرهنگی، سیاسی و امنیتی خود را روز‌به‌روز پهن‌تر کرده و عقبه‌های راهبردی خود را از عراق گرفته تا لبنان و سوریه و یمن روز‌به‌روز تقویت می‌کند نگران هستند. زمانی که نفوذ و توانمندی جمهوری اسلامی ایران در کشورهای اهل سنت و یا حوزه‌هایی که جریان‌های اهل سنت مثل اخوان‌الملسمین فعال است بیشتر می‌شود، آن‌ها بیشتر واکنش نشان می‌دهند. این کشورها چون توان راهبردی برای نفوذ منطقه‌ای ندارند متأسفانه به جای رقابت سالم به حمایت از گروه‌های تروریستی وحشی و برانداز روی آورده‌اند. آنها با نادیده گرفتن حسن همسایگی و هم‌جواری از گروه‌هایی حمایت و پشتیبانی می‌کنند که اهدافی غیر از براندازی و تفرقه و جنایت در کشورهایی مثل سوریه و عراق و لبنان را ندارند.

ترکیه و قطر به بهانه اخوانی بودن، آن‌ها را حمایت می‌نمایند. عربستان نیز به دلیل مسئولیت حمایت از اسلام‌گرایی به سبک وهابیت از آن‌ها حمایت می‌کند. در هر حال هر سه کشور ترکیه، عربستان و قطر به دلایل خاص و گاه مشترک این گروه‌های تروریستی را حمایت می‌کنند. یکی از دلایل حمایت ترکیه از گروه تروریستی داعش این است که از فقدان یک عقبه و بازوی راهبردی مثل آنچه که ایران دارد رنج می‌برد. این کشور، توانمندی‌های ایران در غزه، لبنان، عراق و اخیراً یمن را در وجود گروه و جریان‌هایی همچون حماس، حزب‌الله، سپاه بدر، جیش المهدی و انصارالله می‌داند و به این خاطر به سوی حمایت از داعش روی آورده است. غافل از اینکه جریان‌های فوق‌ مرتبط با ایران، جریان‌های کاملاً مردمی هستند که در مقابل اشغال‌گران و متجاوزان خارجی و مستبدان داخلی مرتبط با بیگانگان مقاومت می‌کنند، اما گروه داعش جریان غیربومی تروریستی خشنی است که هدف آن ایجاد فتنه قومی و مذهبی و آدم‌کشی است؛ هرچند به اسم اسلام این کارها را انجام می‌دهد.

ترکیه سعی دارد با کنترل داعش و دور کردن آن از ایدئولوژی افراطی تکفیری فرامنطقه‌ای جریانی منطقه‌ای و بوی با تفکرات ناسیونالیستی بسازد تا آن را به عنوان بازوان سنی خود در مناطقی مثل عراق، سوریه، لبنان و نیز فردا در یمن، سومالی و.‌. . علیه عقبه‌های جمهوری اسلامی ایران مورد بهره‌برداری قرار دهد.

عربستان نیز از اینکه جمهوری اسلامی ایران روز‌به‌روز قدرتمندتر می‌شود نگران است و به همین دلیل به حمایت از گروه‌های تروریستی روی آورده است تا قدرت ایران را در محیط منطقه‌ای سایش دهد. این کشور به بهانه عدم وجود دموکراسی در سوریه از گروه‌های تروریستی برانداز ضد نظام سوریه حمایت می‌کند غافل از اینکه یکی از چند کشور منطقه‌ای که هیچ‌گونه نمونه مردم‌سالاری و دموکراسی در آن وجود ندارد عربستان است که حتی فاقد قانون اساسی و یک منشور مردمی است. عربستان به این دلیل از گروه‌های تروریستی در عراق حمایت می‌کند که اقلیت اهل سنت از حاکمیت مطلق افتاده‌اند و به این دلیل از گروه‌های تروریستی در لبنان حمایت می‌کند که حزب‌الله طرفدار ایران را بیش از حد محبوب مردم لبنان و پیروز در جنگ‌های خود با اسرائیل می‌داند. همچنین به این دلیل از گروه‌های تروریستی در یمن حمایت می‌کند که انصارالله با رویکرد مردم‌سالارانه را خطری جدی برای نظام غیرمردم‌سالار خود می‌داند و به این دلیل از گروه‌های تروریستی در سوریه حمایت می‌کند که نظام حاکم بر سوریه را متحد ایران و حامی مقاومت و مخالف طرح‌های سازش‌گرایانه در فلسطین می‌داند.

با وجود این، در دلایل حمایت این کشورها از گروه‌های تروریستی نباید نقش کشورهای فرامنطقه‌ای همچون انگلیس و آمریکا را نادیده انگاشت که به طرق مختلف سعی می‌کنند با ایران‌هراسی و شیعه‌هراسی این کشورها را علیه ایران و بازوان منطقه‌ای آن و نیز علیه محور مقاومت تحریک کنند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۳۴
علی علوی
البته چیزی که در این میان وجود دارد و خاطره‌گویان امروز از آن غافلند، هوشمندی ملت ایران است. ملتی که پیش‌تر از این‌ها از این خاطره‌گویی کاریکاتور ساخته و به آنها خندیده است. ملتی که می‌داند پشت این خواب دیدن‌ها، چه خوابی برایش دیده‌ و چه آشی برایش پخته‌اند.

گروه سیاسی، این روزها بازار خاطره گویی‌ها و حتی خواب دیدن‌ها داغ شده است. آنهایی که مدعی امیر کبیری و به پیشرفت درآوردن کشور بوده و خود را از مظاهر توسعه و تمدن قلمداد می‌کنند و نسبت به سخنان برخی اقشار جامعه با نگاه عاقل اندر سفیه می‌نگردند و آنها را با چوب غیرعقلانی بودن می‌رانند، توقع دارند تنها به دلیل یک خاطره – که در اصل آن تردید وجود دارد – مردم ایران ارزش‌های انقلابی خود را که نزدیک به چهار دهه نسبت به آن وفادار بوده‌اند را کنار بگذارند.

به گزارش بولتن نیوز، گویا امام خمینی (ره) این روزها را دیده بودند که در وصیت نامه سیاسی- الهی خویش، به انتساب مواضع خود به جریان سازشگر پاسخ محکمی گفته‌اند آنجا که تأکید کرده‌اند: «آنچه به من نسبت داده می شود مورد تصدیق نیست مگر آنکه صدای من، یا خط و امضای من باشد، با تصدیق کارشناسان یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.»

از همین رو است که رهبر انقلاب در بیانات‌ امسال‌شان در سالگرد ارتحال امام راحل با اشاره به جریانی که تصمیم دارد تا شخصیت امام خمینی (ره) را به انحراف بکشد فرمودند:

«امام یک اصولی دارد، یک مبانی‌ای دارد. این مبانی در طول ده سال دوران حاکمیت اسلامی و پیش از آن در طول 15 سال دوران نهضت، در بیانات گوناگون بیان شده است. اصول امام را در این بیانات می شود پیدا کرد. این اصول و خطوط را کنار هم بگذاریم یک شاکله ای از امام بزرگوار تشکیل خواهد شد. شخصیت امام این است. به هر مطلب فرعی نمی گویم توجه کنید. زندگی امام مانند همه انسانهای دیگر فراز و نشیب هایی دارد و حوادثی اتفاق افتاده و هر حادثه ای اقتضائی داشته. مطالب اصولی را عرض میکنیم آنها که قابل انکار نیست و جزء بینات امام است. در طول سالهای متمادی چه قبل از تشکیل حکومت و چه در دوران حکومت و چه در دوران جنگ تحمیلی و چه قبل و بعدش این اصول را امام در بیانات خود تکرار کرده است. این اصول را گزینشی نباید انتخاب کرد.»

مسلم است جریانی که امروز دنبال تحریف امام (ره) است جریانی‌ست که اولا منافع خود را در مغایرت با اصول کلی انقلاب و امام دیده و ثانیا، بعد از گذشت نزدیک به 4 دهه از انقلاب اسلامی متوجه این قضیه شده است که به هیچ عنوان توانایی مقابله‌ی آشکار با این افکار و ارزش‌ها را ندارد. در نتیجه تنها راه پیش رو، عرض ارادت ظاهری به این ارزش‌ها و در عمل، قلب آنها می‌داند.

و آیا در عرصه‌ی سیاسی کشور غیر از این می‌بینیم؟ اینکه همین جریان انحرافی خاص، با تریبون‌ها و رسانه‌هایی که دارد دائما امام امام کرده، گویی همین‌ها نبودند که تا چند روز پیش عکس ایشان را در جریان فتنه‌ی 88 پاره کردند. و آنچنان ثروت خود و یا کشور را خرج ایشان می‌کنند که رهبر انقلاب مجبور می‌شود زیرانداز خود را به همراه بیاورد. و حالا هی خاطره‌ی شخصی تعریف می‌کنند و تعبیر خواب راه انداخته‌اند.

البته چیزی که در این میان وجود دارد و خاطره‌گویان امروز از آن غافلند، هوشمندی ملت ایران است. ملتی که پیش‌تر از این‌ها از این خاطره‌گویی کاریکاتور ساخته و به آنها خندیده است. ملتی که می‌داند پشت این خواب دیدن‌ها، چه خوابی برایش دیده‌ و چه آشی برایش پخته‌اند.

امام تنها راه اصولی مقابله با این جریان انحرافی، بازخوانی بیانات و مراجعه به سیره‌ی عملی حضرت روح‌الله‌ست. یعنی همان اصولی که رهبر انقلاب بدان اشاره کرده و از آن به عنوان شاقولی برای اندازه‌گیری ادعاهای مطرح شده پیرامون مواضع سیاسی و فرهنگی بنیان‌گذار جمهوری اسلامی نام بردند. مسلما رسانه‌ها خصوصا رسانه‌ی ملی در این بین نقش مهمی داشته و به نظر می‌رسد باید از این پس برای تولید برنامه‌های تبیینی در این خصوص اهتمام بیشتری خرج کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۱۶
علی علوی
دوشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۰۶ ب.ظ

بدون شرح+عکس

آیا می توان گفت نداشتن پوشش همان  آزادی است که ما بدنبال ان هستیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۰۶
علی علوی
دوشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۰۰ ب.ظ

تحریم+عکس

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۰۰
علی علوی
دوشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۴، ۰۴:۳۹ ب.ظ

دور دور =بی عفتی =مرفه بی درد=بی هویتی

طی روزهای گذشته، یکی از کاربران فضای مجازی در شبکه‌های اجتماعی عکسی را منتشر کرده است که «دور دور» دو تن از جوانان به همراه زیرپاگذاشتن ارزش‌ها را نشان می‌دهد. قباحت کار این افراد به جایی رسیده که بانوان آن کشف حجاب می‌کنند و اگر تذکری به آنها داده شود، با کمال آرامش، به فردی که تذکر می‌دهد توهین کرده یا تذکر وی را نادیده می‌گیرند. یکی از مخاطبان فضای مجازی درخصوص عکس منتشرشده، نوشته است: اوج درد و ناراحتی در عکس فوق، آنجاست که این موتورسوار بدون ترس از کنار ماشین پلیسی که در عکس مشاهده می‌شود، عبور کرد و پلیس هم به وی واکنشی نشان نداد.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۴ ، ۱۶:۳۹
علی علوی