ضرورت برپایی تمدن نوین اسلامی از منظر امام خامنه ای / محمدرضا اسکندری
پیشرفت یک معنای مطلق ندارد؛ شرایط گوناگون شرایط تاریخی، شرایط جغرافیایی،شرایط جغرافیایی سیاسی، شرایط طبیعی، شرایط انسانی و شرایط زمانی و مکانی در ایجاد مدلهای پیشرفت، اثر می گذارد
پایگاه بصیرت؛ گروه سیاسی/ پیشرفتهای تمدن غرب، علیرغم ایجاد رفاه مادی برای بشر، در فراهم نمودن آرامش روحی و معنوی او ناکام ماند. اسلام وعده داده که با پیروی از دستورات آن، بشر خواهد توانست علاوه بر آسایش مادی، به آرامش و کمال معنوی نیز دست یابد. تمدن اسلامی پس از قرون متمادی درخشش در عرصه جهانی، روندی نزولی را طی نمود، در حالی که جهان غرب پس از انقلاب صنعتی و پیشرفت های تکنولوژیک و ایجاد و بهره برداری از ابزارهای مختلف، قدم های بزرگی در راه آسایش و رفاه زندگی مادی انسان ها برداشت. ضعف های داخلی حکومت های اسلامی و خود کم بینی مفرط ملت های مسلمان در رویارویی با پیشرفت های غرب، باعث گردید عده ای از غرب زدگان راه پیشرفت را در پیروی از این تمدن جدید بدانند. با این وصف، علی رغم تمام پیشرفت های صورت گرفته در ایجاد آسایش مادی، امروزه بشر نتوانسته به آرامش واقعی که همانا آرامش روحی و روانی است دست یابد.
بیداری اسلامی و به تبع آن انقلاب اسلامی ایران که طی دو قرن اخیر از سوی اندیشمندان مسلمان پی ریزی و دنبال شده در پی آن بوده است که دوران باشکوه این تمدن را باز گرداند. تمدن نوین اسلامی در پی آن است که ضمن بهره برداری از امکانات و ابزارهایی که در اثر پیشرفت های علمی و فنی تمدن غرب به دست آمده است، در کنار ایجاد رفاه و آسایش مادی، آرامش معنوی بشر را نیز به او عطا نماید. ایجاد تمدن نوین اسلامی جهت رفع اشکالات و نواقص تمدن های پیشین، هدف اصلی انقلاب اسلامی ایران است. در همین زمینه بررسی نظریه پرداز اصلی تمدن نوین اسلامی یعنی مقام عظمای ولایت ضروری به نظر می رسد.
ضروریت برپایی تمدن نوین اسلامی:
فلسفه خلقت انسان : عبودیت است . تمدن اسلامی باید شکل بگیرد تا عبودیت حقیقی رخ دهد« و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون»
یادکرد قرآن از تمدن های پیشین
در آیات فراوانی ضمن یادکرد از جوامع متمدن گذشته، به بهره مندی آنان از امکانات مادی و نشانه های تمدن اشاره شده است؛ حکومت سلیمان (/38،35)، ساختن تندیس ها و تمثال های بدیع و برج برای وی توسط جنیان (سبأ/34،13)، صنعت ذوب فلزات توسط ذوالقرنین (کهف/18،96)، سدسازی قوم سبأ (سبأ/34،16) و ساختمان سازی قوم ثمود (اعراف/7،74) نمونه هایی ازاین دست هستند. در مقابل، آیاتی نیز از ساکنان شرق و شمال سرزمین پیش روی ذوالقرنین یاد می کنند (کهف/18، 86، 90، 93) که از داشتن زندگی تمدنی بی بهره بودند. در مواردی هم با بیانی کلی و بدون یادکردن از تمدنی خاص به مقوله تمدن از دو جنبه آسیب شناسی (قصص/28،59) و شکوفایی (اعراف/7،96) پرداخته اند.
نگاه قرآن به تمدن های پیشین غالباً انتقادی و آسیب شناسانه است و از انسان ها می خواهد با گردش در زمین از سرنوشت اقوام پیشین عبرت گرفته (آل عمران/3، 137؛ انعام/6،11)، به اصلاح خود بپردازند. بسیاری از تمدن ها با وجود توان بالا و بهره مندی از امکانات مادی (روم/30، 9؛ غافر/40،82)، به سبب عواملی همچون شرک (غافر/40، 82 ـ 84)، سرکشی و فساد (فجر/89،10 ـ 13)، اشرافیگری و خوشگذرانی (قصص/28،58)، کفران نعمت (سبأ/34، 15 ـ 17)، فسق (اسراء/17، 16) و ظلم (هود/11، 102؛ حجّ/22، 45؛ عنکبوت/29، 14) بر اساس سنت و اراده خداوند از بین رفته اند. در برخی دیگر از آیات، با بیانی کلی و بدون یادکرد از تمدنی خاص ظلم تنها دلیل نابودی تمدن ها دانسته شده است: «و ما کُنّا مُهلِکِی القُری اِلاّ واَهلُها ظــلِمون». (قصص/28،59) در این صورت ظلم معنایی وسیع خواهد داشت و انواع و گونه های مختلف فردی و اجتماعی را شامل خواهد شد. از دیدگاه ابن خلدون، پیامد رفتار ظالمانه از بین رفتن انگیزه مردم برای کار و تلاش و در نتیجه نابودی آبادانی* است. علامه جعفری نیز در بررسی آیات یاد شده ظلم را در برابر عدالت و به معنای وسیع هرگونه تجاوز به حیات معقول انسان می داند. وی اجازه برای نادیده گرفتن حق خود از سوی دیگران، ایجاد خفقان و رکود فکری در دیگر انسان ها، از دست دادن فرصت های پدید آمده برای خدمت به مردم یا سوء استفاده از آن و ... را از مصادیق ظلم برمی شمارد.
تمدن نوین اسلامی از منظر امام خمینی (ره)
از آنجا که امام خمینی(ره) معتقدند انسان به طور کلی دارای سه نشئه و صاحب سه مقام و عالَم است- نشئه آخرت، عالم غیب و مقام روحانیت و عقل؛ نشئه برزخ و عالم متوسط بین العالمین و مقام خیال؛ نشئه دنیا و مقام مُلک و عالم شهادت- از این رو، بر این باورند که انسان دارای سه لایه عقلی، قلبی و ظاهری است که بعد عقلی، نیازمند به کمال ؛ بعد اخلاقی نیازمند تربیت؛ و بعد ظاهری او نیازمند به عمل است. و دستورات انبیا و اولیا الهی برای عقل، کمال و برای قلب، تربیت و برای جوارح حسی، عملی مناسب محسوب میشود. (ر.ک.: امام خمینی، 1377، ص387) بر اساس مبنای فوق-اعتقاد به لایه های سه گانه وجود انسان- ایشان معتقد به سه سطح برای عقلانیت انسان هستند .
الف: «عقلانیت معرفتی» که درآن انسان به دنبال شناخت فلسفه آفرینش جهان و انسان و تنظیم رابطه خویش با خالق هستی و جهان و پاسخ به پرسش¬های بنیادین بشریت است.
ب: «عقلانیت اخلاقی» که به موجب آن انسان در پی آن است که با مجاهده نفس و استخدام اخلاق حسنه و ملکات فاضله در مسیر رسیدن به غایت قصوای الهی برآید.
ج: «عقلانیت ابزاری» که براساس آن انسان ضمن همخوانی با سطوح دیگر عقلانیت- عقلانیت معرفتی و اخلاقی- در پی آن است که با کاربست عقل در محاسبات مادی به شکوفاسازی جهان ماده و پیشرفت دنیوی نایل آید.
نتیجه آن که امام خمینی(ره) عقلانیت معرفتی، اخلاقی و ابزاری و کار و تلاش را از ارکان تمدن نوین اسلامی برمی-شمارند. (ر.ک.: همان، ص 122-127 ؛ و امام خمینی، سال 1385: ج4، ص8)
چیستی و ابعاد تمدن و تمدن اسلامی از منظر رهبری
تمدن چیست؟ ده ها تعریف ارائه شده است اما این چند تعریف، در میان تعریف ها، به سبب شهرت یا گستردگی رواج، اتخاذ شده است:
- فرهنگ بسط یافته و تاریخی شده: فرهنگ، آنگاه که بسط و گسترش مییابد در عرصه های مختلف زندگی و در حیطه جغرافیای گسترده و ادامه میی ابد در تاریخ.
- نظامات در هم تنیده: پدیدار شدن نظامات حول محور یک مکتب و ایدئولوژی و در هم تنیدگی نظامات )نظام سیاسی،اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، معماری، علم و ...(
- نظم اجتماعی در بستر تاریخ؛ نظمی که بر نهاد های اجتماعی حاکم می شود.
- فراگیر شدن یک احساس اجتماعی در پیشرفته بودن و قدرت داشتن و نظم اجتماعی را حاکم کردن و بر جوامع دیگر تاثیر گذاربودن( در نگاه مقام معظم رهبری برخی نیز تمدن را غفلت از فرهنگ تعریف می کنند و آن را پایان فرهنگ می خوانند. در این منظر، فرهنگ آن گاه که به تمامیت برسد و غفلت حاکم شود،تمدن رخ می دهد. در نگاه ایشان معمولا تمدن سازی و تمدن گرایی، امری نامطلوب است که نشان از پایان فرهنگ دارد.)
بنابراین آن چه از مطالعه و تعمق در اندیشه امام خامنه ای بر می آید، آن است که ایشان قصد ارائه تعریف دقیق از تمدن و تمدن سازی را ندارندو اگر هم دست به تعریف زده اند، تعریفی کلی و کلان و آمیخته در ابهام اجمال ارائه کرده اند؛ مانند » تمدن: پیشرفت همه جانبه » ؛ البته گاهی تمدن را تعریفی معطوف به غایت و ضرورت کرده اند که این تعریف به شمار نمی آید همان بیان ضرورت و غایت است(تمدن اسلامی یعنی آن فضایی که در آن فضا، انسان از لحاظ معنوی و مادی، می تواند رشد کند و به غایات مطلوب الهی برسد. 14/6/93)
اما تحلیل علل سکوت امام خامنه ای در باب تعریف تمدن :
1- از تمدن، فهم عرفی قوی و گسترده ای وجود دارد. گاهی غلبه فهم عرفی در برخی از امور و در برخی از مقام های راهبردی،بهتر از دقت در تعریف است؛ زیرا که تعریف بر ابهام آن مقام راهبردی یا امور می افزاید. البته این فهم عرفی می تواند این آسیب را نیز به همراه داشته باشد که گفتوگو در باب آن سخن را گرفتار اشتراکات لفظی نماید.
2- این تعریف و تعریف هایی از این دست، به نخبگان سپرده شود و جایگاه رهبری جایگاه مدیریت گفتمانی و مدیریت راهبردی کلان باشد نه جایگاه نظریه پردازی.
3- ارائه تعریف دقیق، محل نزاع می شود و دیگر کارکرد های تمدنی رهبری را مورد خدشه قرار می دهد.
تمدن اسلامی یا مسلمانان :
تعبیر نخست: اسلام یک تمدن واحد دارد که در طول تاریخ بسط پیدا کرده و گاهی قدرت یافته و گاهی به محاق رفته است.
تعبیر دوم :اسلام بن مایه های تمدنی و اصول کلی و جزئی فراوانی را بیان کرده است که با آن ها می توان معطوف به شرایط زمانه و مکان،تمدن های گوناگون اسلامی را پایه ریزی کرد. از این روست که از اسلام تمدن سلجوقی، صفوی، عثمانی، سربداران، آل بویه، فاطمیون و ... ظهور می کنند که در عین اشتراکات، معماری، اقتصاد، نظام سیاسی و اجتماعی متفاوت دارند.
تعبیر سوم :اسلام یک تمدن واحد دارد اما تا کنون جز در مقطع کوتاه مدینه النبی )صلی الله علیه و آله( و اندکی در حاکمیت امیر المومنین )علیه السلام(، ظهوری نداشته و ظهور اصلی آن در زمان حاکمیت حضرت صاحب الزمان )عجل الله تعالی فرجه( است. آن چه تاکنون رخ داده است، تمدن اسلامی نبوده بلکه تمدن مسلمانان است.
تعبیر چهارم :تمدن یک اتفاق واحد در عالم است که متصف به اسلام و غیر اسلام می شود. صفتی از پیشرفت است که به صورت کلان می توان از آن یاد کرد. پیشرفت هر جا که رخ دهد و دوام و بسط یابد، به تمدن می رسد.
تعبیر پنجم: هر تمدن و پیشرفتی متصف به دین و اسلام است. حتی تمدن غربی که امروز ظهور کرده است ادامه و بهره برداری از تمدناسلامی است که با جنگ های صلیبی به غرب منتقل شد.
هر کدام از تعابیر، دلالت های معرفت شناسی و هستی شناسی و تاریخی خویش را دارد که آن دلالت ها برخی می تواند مقبول باشد و برخی مورد خدشه. اما تعبیر مختار در این دفتر، با عنایت به بیانات مقام معظم رهبری، به نظر می آید که تعبیر دوم باشد. هر چند که بارقه هایی از تعبیر سوم، چهارم، پنجم و اول نیز می توان در کلام ایشان در سال های مختلف پیدا کرد اما آن چه در این سال ها به صورت آشکار غلبه دارد، دلالت بر تعبیر دوم است. آن جا که سخن از تمدن متعلق به مردم ایران به میان می آورند یا ویژگی های بومی الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت را در تمدن سازی دخیل می کنند، یا مردمسالاری دینی را برای ادیان و مذاهب گوناگون قابل بومی سازی فقهی می دانند و نظامات کلان اجتماعی را ذیل تمدن این گونه منعطف می سازند و ... اینها دلالت های محکمی است بر اینکه ایشان به تعبیر دوم عنایت بیشتری دارند. امام خامنه ای در این زمینه می فرمایند: «پیشرفت برای همۀ کشورها و همه جوامع عالم، یک الگوی واحد ندارد. پیشرفت یک معنای مطلق ندارد؛ شرایط گوناگون شرایط تاریخی، شرایط جغرافیایی،شرایط جغرافیایی سیاسی، شرایط طبیعی، شرایط انسانی و شرایط زمانی و مکانی در ایجاد مدلهای پیشرفت، اثر می گذارد 27/2/88)
وعده تخلف نا پذیر حضرت حق در باب تمدن سازی
امام خامنهای فرمودند:«من با اطمینان کامل میگویم: این هنوز آغاز کار است، و تحقق کامل وعدهی الهی یعنی پیروزی حق بر باطل و بازسازی امت قرآن و تمدن نوین اسلامی در راه است: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأَْرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یعْبُدُونَنِی لا یشْرِکُونَ بِی شَیئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ«
نشانهی این وعدهی تخلفناپذیر در اولین و مهمترین مرحله، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و بنای بلندآوزهی نظام اسلامی بود که ایران را به پایگاه مستحکمی برای اندیشهی حاکمیت و تمدن اسلامی تبدیل کرد. سر بر آوردن این پدیدهی معجزآسا، درست در اوج هیاهوی مادیگری و اسلامستیزی چپ و راست فکری و سیاسی، و آنگاه مقاومت و استحکام آن در برابر ضربات سیاسی و نظامی و اقتصادی و تبلیغاتی که از همه سو نواخته میشد، در دنیای اسلام امیدی تازه برانگیخت و شوری در دلها پدید آورد. هر چه زمان گذشته، این استحکام ـ به حول و قوهی الهی ـ بیشتر و آن امید ریشهدارتر شده است. در طول سه دههئی که بر این ماجرا میگذرد، خاورمیانه و کشورهای مسلمان آسیا و افریقا، صحنهی این هماوردی پیروزمندانه است(پیام به کنگره عظیم حج ۱۳۸۷/۰۹/۱۷)
بخش ابزاری و بخش حقیقی تمدن اسلامی
مقام معظمای ولایت در این زمینه می فرمایند:« این تمدن نوین دو بخش دارد: یک بخش، بخش ابزاری است؛ یک بخش دیگر، بخش متنی و اصلی و اساسی است. به هر دو بخش باید رسید.
آن بخش ابزاری چیست؟ بخش ابزاری عبارت است از همین ارزشهائی که ما امروز به عنوان پیشرفت کشور مطرح میکنیم: علم، اختراع، صنعت، سیاست، اقتصاد، اقتدار سیاسی و نظامی، اعتبار بینالمللی، تبلیغ و ابزارهای تبلیغ؛ اینها همه بخش ابزاری تمدن است؛ وسیله است. البته ما در این بخش در کشور پیشرفت خوبی داشتهایم. کارهای زیاد و خوبی شده است؛ هم در زمینهی سیاست، هم در زمینهی مسائل علمی، هم در زمینهی مسائل اجتماعی، هم در زمینهی اختراعات - که شما حالا اینجا نمونهاش را ملاحظه کردید و این جوان عزیز برای ما شرح دادند - و از این قبیل، الی ماشاءاللّه در سرتاسر کشور انجام گرفته است. در بخش ابزاری، علیرغم فشارها و تهدیدها و تحریمها و این چیزها، پیشرفت کشور خوب بوده است.
اما بخش حقیقی، آن چیزهائی است که متن زندگی ما را تشکیل میدهد؛ که همان سبک زندگی است که عرض کردیم. این، بخش حقیقی و اصلی تمدن است؛ مثل مسئلهی خانواده، سبک ازدواج، نوع مسکن، نوع لباس، الگوی مصرف، نوع خوراک، نوع آشپزی، تفریحات، مسئلهی خط، مسئلهی زبان، مسئلهی کسب و کار، رفتار ما در محل کار، رفتار ما در دانشگاه، رفتار ما در مدرسه، رفتار ما در فعالیت سیاسی، رفتار ما در ورزش، رفتار ما در رسانهای که در اختیار ماست، رفتار ما با پدر و مادر، رفتار ما با همسر، رفتار ما با فرزند، رفتار ما با رئیس، رفتار ما با مرئوس، رفتار ما با پلیس، رفتار ما با مأمور دولت، سفرهای ما، نظافت و طهارت ما، رفتار ما با دوست، رفتار ما با دشمن، رفتار ما با بیگانه؛ اینها آن بخشهای اصلی تمدن است، که متن زندگی انسان است.»[ بیانات در دیدار جوانان خراسان شمالی ۱۳۹۱/۷/۲۳]
منابع:
پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی سیدعلی خامنهای (مدظلهالعالی)
وحدت مسلمین و تمدن سازی نوین اسلامی / سعید ابوالقاضی
جزوه تمدن نوین اسلامی / محمدهانی ایرانمنش